ميدان مبارزه بر همه گشاده است

مصاحبه با تلاش آنلاين به مناسبت انتخابات شورا‌ها


 
تلاش: نزديک شدن انتخابات جديد مجلس خبرگان، مياندوره‌ای مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهری زمينه بحث دوباره بر روی سياست تحريم يا شرکت در انتخابات را فراهم نموده است. در درجه نخست بفرمائيد؛ در وضعيت امروز ايران و احتمال تغييرات جديدی که در سطح بين‌المللی و در رابطه با مسئله ايران می‌رود، بازتاب اين تغييرات احتمالی بر روی توازن نيروها در داخل دستگاه حکومتی و جناح‌های مختلف آن چه بوده و اين انتخابات به ويژه انتخابات مجلس خبرگان رهبری چقدر از آن متأثر خواهد بود؟

همايون: هنوز بسيار مانده است که امريکا و بريتانيا درِ گفتگو و از آن دور‌تر معامله را با جمهوری اسلامی بگشايند. با اينهمه نمی‌توان حساسيت بيش از اندازه سياستگران اسلامی را به رابطه با امريکا ناديده گرفت. نزديک شدن با امريکا يا ادامه دشمنی با آن از سه دهه پيش مسئله اصلی سياست‌های داخلی و خارجی رژيم بوده است؛ رقابت برسر اينکه کدام گروه ابتکار مذاکرات با امريکا را در دست داشته باشد مسئله مهم ديگری است. اما نبرد انتخاباتی که در پيش است در ميدان‌های ديگری جريان دارد. در اين انتخابات يک طرف برای موجوديت خود می‌جنگد.

تلاش: در باره اين مجموعه انتخابات آنچه که روشن است؛ مردود بودن هرگونه شرکت در انتخابات مجلس خبرگان از سوی همه نيروهای خارج از دايره خودی‌هاست. نه ماهيت بسته انتخابات اين نهاد و نه حساسيتی که برای حفظ کل نظام و حفظ قدرت ولايت فقيه و رهبری دارد، جای هيچگونه توجيهی برای توصيه به شرکت در آن باقی می‌گذارد. اما در باره نهادهای ديگر اين نظام و از جمله شوراهای شهری وضع به گونه ديگری است. بی ترديد در شرايط سختی که پس از تشکيل دولت احمدی نژاد بر کشور حاکم شده است، نيروها و نهادهای مستقل و نيمه مستقل ، نيمه علنی و مخفيی که از هرگونه تلاش برای باز شدن فضای جامعه باز نمی‌نشينند، اين انتخابات را زمينه‌ای برای فعاليت‌های جديد و بسيج نيروهای مأيوس شده خود خواهند ديد. آيا اين طريق را می‌توان روزنه‌ای برای تغيير وضعيت کنونی ديد؟ آيا شرکت با چنين قصدی در انتخابات شوراهای شهری می‌تواند موفقيت‌های قابل لمسی ببار آورد؟

همايون: اين درست است که در انتخابات شورا‌ها ناراضيان فرصتی دارند که با بهره گيری از کارنامه مصيبت‌بار دار و دسته جمکرانی، جبهه خود را تقويت کنند ولی باز تا تغيير وضع کنونی راه درازی است و انتخابات شورا‌ها تنها می‌تواند موقعيت آنان را در انتخابات مهم‌تر آينده بهتر سازد. اينهمه البته بستگی به اين دارد که کمبود‌های بزرگ خود را چه در سازماندهی و چه استراتژی برطرف سازند؛ امری که ما هنوز نشانه‌ای بر آن نمی‌بينيم. کارنامه مهم‌ترين هماوردان "حکومت پادگانی" کنونی، چای زيادی برای خوشبينی به آينده آنان نمی‌گذارد. ما می‌دانيم که نيرو‌های قابل ملاحظه‌ای در جامعه هستند که آرزوی دگرگونی‌های اساسی دارند ولی رهبری آنان تا کنون با عناصر ناتوان و بی شهامتی بوده است که يک فرصت را پس از ديگری از دست داده‌اند. انتخابات خبرگان اصلا در جهارجوب حوزه جريان دارد و از اين مقوله‌ها بيرون است.

تلاش: آيا در اين زمينه ميان مواضع ايرانيان تبعيدی مخالف نظام دينی با هموطنانمان که در داخل کشور و درمرکز رودرئی با رژيم و زير فشار سياست‌های سرکوبگرانه آن قرار دارند بايد همسوئی و يگانگی وجود داشته باشد؟ به عبارت ديگر آيا تعيين تکليف برای مردم در داخل و توصيه به شرکت يا تحريم انتخابات از بيرون از مرزهای کشور درست است؟ جايگاه اصول و مبارزات آزاديخواهانه پرنسيب‌های ارزشی در مخالفت با رژيم اسلامی از يکسو و احترام به تجربه‌ها و تلاشهای مردمی که از هر وسيله برای بهبود وضع خود می‌کوشند از سوی ديگر را چگونه می‌توان توضيح داد و توجيه نمود؟

همايون: ما در بيرون هستيم و در نتيجه نمی‌توانيم مانند نيرو‌های درون رفتار کنيم. مردمان گوناگونند و بسته به نگرش و منافع خود واکنش‌های گوناگون دارند و تاثير رهنمود‌ها از بيرون بسيار محدود خواهد بود. ما می‌بايد به اصول خود وفادار باشيم و با فراز و نشيب‌های ناگزير افکار عمومی يا بخش‌هائی از آن مواضع خود را جابجا نکنيم. اگر کسانی تصميم به پشتيبانی از گروه‌های ناراضی بگيرند به دليل تشويق ما نخواهد بود. آنها به کارکرد سياستگران رقيب دارو دسته فرمانروای کنونی می‌نگرند. آنچه در ايران به نام جناح اصلاح طلب شهرت يافته تاکنون بيشتر مردم را نا اميد کرده است. با اينهمه نمی‌توان کسانی را که بهر دليل و نه کمتر از همه به اميد بهبود اوضاع در انتخابات شرکت می‌جويند نکوهش کرد. مردم حق دارند از وسائلی که در اختيار دارند بهره گيرند. ما نيز وظيفه داريم برای آنچه نيست و می‌بايد باشد مبارزه کنيم. در جاهائی ما به درون نزديک‌تر و در جاهائی از آن دور‌تر می‌شويم ولی لازم نيست پيوسته در عم آن باشيم. هيچ کس در ايران انتظار ندارد که ما چنان رفتار کنيم که گوئی سايه زندان در پشت سر ماست.


تلاش: گفته می‌شود که برخلاف انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، امکانات کمتری برای کنترل کانديداهای شوراها وجود داشته و شانس عبور نمايندگان غيرخودی از فيلترهای سخت گيری و ورودشان به شوراهائی که در مناطق کمتر مهم مانند شهرهای کوچک و بی اهميت‌تر از نظر حکومت، وجود دارد. فرض بر صحت اين اميدواری، شانس چنين نمايندگانی برای تأثيرگذاری و تغيير وضعيت چقدر خواهد بود؟

همايون: به خوبی احتمال دارد که نماينگانی کمتر خودی به شورا‌ها راه يابند ولی غير خودی‌ها در ايران همان اندازه با دشمنی خودی‌ها روبرويند که با کمتر خودی‌ها. اصلاح طلب و جمکرانی در اين زمينه فاصله چندان با يکديگر ندارند. اصلاح طلب برای مشارکت در قدرت مبارزه می‌کند و از چنبش مردمی، از نافرمانی مدنی، و از به خطرافتادن نظام به همان اندازه بيمناک است. استدلال اصلی او اين است که بهتر از جمکرانی می‌تواند رژيم را نگهدارد.

   در آنجا که به تغيير وضع ارتباط می‌يابد، شورا‌های شهر‌ها با دايره تنگ اختياراتشان بخت چندانی ندارند و بيش از تخته پرشی برای انتخابات آينده نخواهند بود. در بيشتر شهر‌های ايران شورا‌ها حتا در همان دايره تنگ نيز از کار زيادی بر نيامده‌اند.

تلاش: طرفداران شرکت در انواع انتخابات تحت کنترلی که از سوی حکومت برگزار می‌شود ـ به ويژه انتخاباتی که مربوط به يکی از نهادها به قول آنان «نهادهای جمهوريت نظام» می‌گردد ـ هرگز از تکرار اين نکته خسته نشده و نمی‌شوند که تحريم انتخابات دوره پيشين رياست جمهوری موجب به قدرت رسيدن دولت احمدی نژاد و سخت‌تر شدن اوضاع شده است. آيا چنين تحليلی پايه‌ای در واقعيت دارد؟

همايون: برای پاره‌ای دوستان همان لفظ جمهوری بس است که رژيم جمهوری اسلامی را نيز در پرتو بهتری ببينند. "نهاد‌های جمهوريت نظام" تنها هنگامی شايسته پشتيبانی هستند که اثری از زندگی در آنها باشد و روياروی دستگاه‌های سرکوب و غارتگری بايستند، بگذريم از اينکه "جمهوريت" مورد نظر دوستان با اينهمه محدوديت‌ها و دست بردن‌ها، از نامزدی گرفته تا خواندن رای‌ها، سازگاری ندارد. اما گناه پيروزی احمدی نژاد را در جا‌های ديگری می‌بايد چستجو کرد. دوستان فراموش نکنند که احمدی نژاد دربرابر رفسنجانی پيروز شد و انتخابات رياست جمهوری به دنبال يک سلسله انتخابات ديگر بود که در همه آنها مردم بيشتر با پا‌های خود رای دادند. تحريم کنندگان دست کم اعتبار خود را با پشتيبانی از رفسنجانی‌ها پائين نياوردند. آيا به سود مبارزه می‌بود اگر همه مبارزان و نه پاره‌ای از آنها داغ رفسنجانی‌ها را بر پيشانی داشته باشند؟

   هيچگاه نمی‌بايد فراموش کرد که ما بيرون از کشوريم و اين مزيت و وظيفه را داريم که بکلی بيرون از اين نظام فعاليت کنيم. من می‌پذيرم که مبارزه و مخالفت با هر رژيمی صورت‌ها و درجات گوناگون به خود می‌گيرد و نمی‌توان حکم داد که همه راه و روش يگانه‌ای درپيش گيرند. از اين رو به خود حق نمی‌دهم کسانی را که حتا از بيرون می‌کوشند با قواعد رژيم بازی کنند و از هر کمترين فرصتی برای اندکی بهتر کردن اوضاع بهره گيرند نکوهش کنم. اگر عناصری در مخالفان می‌خواهند با بخشی از رژيم که به نظرشان بهتر می‌رسد نزديک باشند و آنان را تقويت کنند اختيار خود را دارند و محکوم کردنشان درست نيست. هر کس از هر راهی به نظرش بهتر می‌آيد دستی در کاستن از بار شوربختی ملی برمی‌آورد.

   ولی ما به عنوان مخالفان رژيم نمی‌توانيم بخشی هم از خود آن، اگرچه به عنوان منتقد يا مخالف مشروط،، باشيم. شان مخالفت در اوضاع و احوالی که ايران از آن رنج می‌برد و هيچ نيازی به دراماتيک کردن ندارد، عرضه کردن يک جايگژين (آلترناتيو) دربرابر رژيم است که ناچار می‌بايد تفاوت‌های بنيادی با آن داشته باشد. بجای آنکه مخالفان به نام مصلحت و عملگرائی به رنگ رژيم درآيند می‌بايد کوشيد که عناصری از رژيم ريزش کنند و خود را با مخالفان همانند سازند. مخالفانی که هر روز به سياست‌های رژيم اسلامی و سياستگران تردامن آن آلوده شوند و يک روز از خاتمی دربرابر ناطق نوری دفاع کنند و روز ديگر از رفسنجانی دربرابر احمدی نژاد و فردا مثلا از احمدی نژاد دربرابر جنتی، ديگر نمی‌توانند چايگزين رژيم بشمار آيند. شناخت و در شمار آوردن تفاوت‌های ميان جناح‌ها و شخصيت‌ها و سياست‌های رژيم البته هم از نظر سياسی و هم اخلاقی لازم است. اگر ما چشم خود را حتا بر کمترين تابش (نوانس) ببنديم از سياستگر به هوچی‌هائی فروکاسته می‌شويم که سی سالی است افشاگری می‌کنند و دشنام و اتهام می‌پراکنند.

   اما شناخت واقعيات و سازگار کردن سياست‌ها که اگر نباشد سياست را به خيالبافی می‌کشاند با همرنگ شدن با هر گوشه‌ای از رژيم تفاوت دارد. جمهوری اسلامی می‌خواهد همه چيز را در کشور ما انحصار کند. نمی‌بايد اجازه داد که مخالفت و مبارزه و استراتژی پيکار را هم به انحصار خود درآورد. دربرابر چنين نظام حکومتی و گروه فرمانروائی که کمر به تباه کردن سرتاسر جامعه ايرانی بسته است گروه‌های مخالفی نيز می‌بايد باشند که برای يک نظام بکلی متفاوت بجنگند. سياست همه‌اش مصالحه و تن دردادن به کمترين درچه پليدی و جنايت نيست. درشرايط عادی البته می‌بايد سازش را با مبارزه درهم آميخت تا پيکره سياسی body politics بتواند يکپارچه برای خير عمومی کار کند. در شرايط عادی، جايگزين وضع موجود، با آن در مخالفت وجودی نيست و مخالف، بهای متفاوت بودنش را با زندان يا اعدام و شکنجه نمی‌پردازد.

   ما در ايران با سياست چنانکه در دمکراسی‌های ليبرال ورزيده می‌شود سروکار نداريم. گروه‌هائی در رقابت با پکديگر ولی همدست در يک طرح کلی، سه دهه است کشور ما را دچار يک ايدئولوژی و نظام مذهبی کرده‌اند که نزديک است چيزی از آنچه به نام ايران می‌شناختيم باقی نگذارد. طرح کلی ديگری دربرابر اين آزمايش ويرانگر و مايه شرمساری جهانی ما، هست که می‌بايد از سوی مخالفان عرضه شود. آنها نيز می‌بايد در فضای آزاد دمکراسی‌های غربی، در رقابت با يکديگر ولی همدست در آن طرح کلی، بکوشند که ايران را از اين پارگين بيرون بکشند.

   سياستگران مخالف اگر در دام سياست‌های رژيم بيفتند به اين معنی که فاصله‌ای ميان مصلحت و سازشکاری نشناسند اعتبار و کارسازی خود را به عنوان مخالف از دست خواهند داد. اين بازی بسيار ظريفی است و بيشتری در آن بازنده شده‌اند. به نام واقع بينی و مصلحت گرائی نمی‌بايد با هر که يک آب شسته‌تر است و از آن بد‌تر با کسانی که به هيچ آبی شسته نخواهند شد يکی شناخته شويم. در خود ايران به اندازه کافی هستند ايران دوستان و آزاد منشانی که از ناچاری به "مار غاشيه" پناه می‌برند. ما ناچار نيستيم. ما ارزش مبارزات آنهارا هرکدام در اندازه خود می‌شناسيم و همين بس است که رابطه با درون را نگهدارد. اما معيار‌های ما برای کسانی که در آزادی بيرون يا در اسارت درون برای دمکراسی پيکار می‌کنند نمی‌تواند يکی باشد.

   از اينجاست که هيچ ضرورتی ندارد خود را موظف بدانيم که در برابر هر رويدادی موضع بگيريم و از جمله برای هر انتخاباتی اعلاميه صادر کنيم. اصلا در اين عادت اعلاميه صادر کردن در هر مورد می‌بايد بازنگری کرد.

تلاش: انتخابات دور گذشته و دستکاريهائی که در آن به منظور رساندن رقم شرکت کنندگان به سقف بيشتر از شصت درصد صورت گرفت، هرچند نشانگر توجهی است که رژيم اسلامی به اين امر و به منظور نشان دادن پايگاه خود در جامعه و يا حداقل تلقين کنار آمدن اکثريت مردم با اين حکومت است، اما از سوی ديگر با باز بودن دست رژيم در دستکاری در هر انتخاباتی و اساساً آزاد نبودن آنها، همواره ريختن و تهيه رأی ۶۰ درصدی امکان پذير است. و نتيجه آن بی‌تأثيری فزاينده نقش مردم و کنار کشيدن آنها از حوزه فعاليت و طرح مطالبات خود و عدم شرکت در فرآيند انتخابات در عمل است است. بنابراين و به اين ترتيب سياست تحريم چه تأثيری می‌تواند داشته باشد؟ در هر صورت مردم بدون آن که در جائی بازتاب يابد ميل به شرکت در انتخابات نخواهند داشت.

همايون: اين بسته به تشخيص رای دهندگان است که سودی در شرکت در انتخابات ببينند يا نه. در انتخابات شورا‌ها موضوعات محلی، از جمله رقابت‌ها و دسته بندی‌های خانوادگی و خاندانی، جای مهم‌تری دارد و تحريم کردن و نکردن عملا بی اثر است. مردم در جاهائی به سود خود می‌دانند که برای جلوگيری هم شده رای بدهند. جمهوری اسلامی نظام درهم جوش آشفته‌ای است و با کزه شمالی و حتا سوريه تفاوت دارد. رای دادن در اين نظام در پاره‌ای اوضاع و احوال می‌تواند تا اندازه‌های معينی اثرگذار باشد. در اين نمی‌توان ترديد کرد که مثلا در عراق صدام حسين هيچگاه به اندازه جمهوری اسلامی نگران انتخابات نمی‌بودند.

تلاش: تلاشهای تبليغاتی نيروهای طرفدار شرکت در انتخابات حکومت اسلامی در ميان صف مخالفين اين رژيم همواره دارای دو سمت و سو بوده است. يکی تلاش برای عبور از فيلترهای حکومتی و به منظور نفوذ در ارگانهای انتخابی با هدف تغيير توازن نيرو و ايجاد تغييراتی در نظام به نفع دمکراسی. ديگری نفی و تخريب هرگونه حرکتی که در جهت شکل گيری نطفه‌ها و پايه‌های نزديکی ميان نيروهای لائيک و دمکرات که راه حل تغيير ساختاری نظام را در بيرون از آن جستجو می‌کنند.

   درست است که تلاش اين نيروها برای رفتن به درون نظام به قصد متحول ساختن آن به نفع دمکراسی هرگز نتيجه‌ای در بر نداشته است، اما از سوی ديگر تلاشهای بيرون از اين نظام نيز تا کنون به سرانجامی دلگرم کننده و اميد بخش نرسيده است. نتيجه چنين وضعيتی گسترش يافتن و دامنه‌دارتر شدن يأس و نااميدی مردم و تن در دادن هرچه بيشتر آنان به بقای نظام اسلامی است. چگونه می‌توان بر چنين وضعيتی غلبه نمود؟

همايون: پيکار رهائی و بازسازی ايران از هر سو آسيب ديده است و نه تنها از سوی کسانی که در سازگار کردن خود با واقعيات از آن سوی بام می‌افتند. آنها که شب و روز کارشان دشنام دادن و حمله به اين و آن است در رماندن و بيزار کردن هزاران ايرانی از هر چه مبارزه است سهم بيشتری داشته‌اند. نمی‌توان انکار کرد که نه کار کردن از درون رژيم به چائی رسيده است و نه هنوز از بيرون توانسته‌ايم دمکراسی را به ايران بياوريم. ولی هيچ کس زمان و موعد معينی نگذاشته است. کار ما به اين سادگی‌ها نيست و شکيبائی و پابرجائی و هشياری قابل مقايسه با عزم و توانائی‌های رژيمی که تنها در انديشه ماندن است می‌خواهد. چنانکه اشاره شد ما نبايد تلاش برای دگرگون کردن نظام را از درون از سوی هرکس باشد محکوم بدانيم زيرا آن هم سودمندی‌های خود را دارد. هر بخش نيرو‌های مخالف حق دارد استراتژی خود را برگزيند.

   من استراتژی مبارزه از بيرون رژيم را کارساز‌تر می‌دانم و ممکن است زمانی هم برسد که اين هردو استراتژی همگرا شوند. در بيست ساله پايانی سده بيستم در بسياری کشور‌ها چنين روی داد و وجود ارتباطات گسترده ميان عناصر مخالف از مکتب‌های گوناگون به انتقال آرام قدرت کمک کرد. درست‌تر آن است که به هر که جز ما انديشيد به چشم خائن و بدخواه ننگريم و فضای سياست را از غوغا و هوچيگری پاک نگهداريم. زمان‌هائی می‌رسد که انسان می‌بايد بتواند حتا از روزنه دشمن خويش به منظره بنگرد.

 دسامبر ۲۰۰۶
www.d-homayoun.info
نسخه قابل چاپ اين مطلب را برای دوستان خود •ای ميل• کنيد فهرست صفحه نخست