آخوند‌ها دیر به وعده‌گاه تاریخ رسیده‌اند

مصاحبه با تلاش آنلاین فوريه ٢٠٠٨


تلاش
ـ به مناسبت بيست و نهمين سال انقلاب اسلامی که با تبليغات انتخاباتی دور هشتم مجلس نيز همراه شده است، به روال اين دهه‌ها از سوی جبهه مخالفين سيلی از گفتارها و نوشتارهای افشاگرانه در باره کارنامه حکومت اسلامی روان شده است. سياهکاريهای رژيم و تباهی‌هائی که موجب شده از چشم کمتر کسی پنهان مانده است. درجه فساد، تبهکاری، سرکوب آن و به همان نسبت ميزان رويگردانی مردم و بی‌اعتباريش روزافزون است. عليرغم اين رژيم اسلامی هنوز مانده و به قول شما «معلوم نيست تا کی ماندگار خواهد ماند.» اين بازگوئی‌های افشاگرانه در مقابله و مبارزه با رژيم چه جايگاهی دارند؟ آيا عريان ساختن ماهيت رژيم که بی‌ترديد در بی‌اعتباری و ريختن بدنه آن نقشی دارد، برای مبارزه کافيست؟

همايون ـ بی‌تردید کافی نیست ولی لازم است. ما از یاد می‌بریم که مردم چه اندازه می‌توانند به وضع موجود خو کنند. زندانی هم پس از چندی دیگر از اوضاع ناپسند خود چندان رنجی نمی‌برد و خود را برای زیستن در شرایط تازه می‌سازد. درست است که مردم هر روز با زشتی‌ها و بدی‌ها سر و کار دارند ولی خود این سر و کار داشتن‌ها عادت می‌آورد و عادت از اثر زشتی‌ها و بدی‌ها می‌کاهد. برهنه کردن ماهیت چنین رژیم‌هائی برای مخالفان همان اندازه لازم است که تبلیغات برای خود آن رژیم‌ها. از این گذشته نشان دادن سیاهکاری و کوتاهی‌های رژیم امکان دگرگونی در شرایط زندگی مردم و اوضاع کشور را نیز در خود دارد. ما از عیب‌ها می‌گوئیم زیرا به برطرف کردن آنها باور داریم و وضع موجود را اجتناب‌ناپذیر نمی‌دانیم.

   چامعه ما تنها از بی‌اعتقادی (سینیسم) و نومیدی توده‌ها در نظام‌های دیکتاتوری دیرپای رنج نمی‌برد ــ تا آن لحظه تاریخی که به نقطه جوش می‌رسند و عموما می‌رسند. از آن بد‌تر فولکلور مذهبی است که ذهن لایه‌های بزرگی از جامعه ما را در چنبر خود دارد آنها را به تسلیم و رضا و پشتگرمی به امداد غیبی می‌راند. ابوالفضل و امام حسین و به ویژه امام زمان هستند که سرانجام مشکلات شخصی و اجتماعی را برطرف خواهند کرد. نشان دادن سیاهکاری‌ها اگر با روشنگری همراه باشد به مردمی که درماندگی را فضیلتی ساخته‌اند و فخر می‌فروشند که بیش از همه به زیارت می‌روند و گریه می‌کنند به خود خواهد آورد که جایگزین‌های بهتری هست.

   نیرو‌های مخالف جمهوری اسلامی وظیفه‌ای دشوار‌تر از یک "اپوزیسیون" معمولی دارند؛ و گذشته از مبارزه با یک دستگاه حکومتی سرکوبگر و ناسزاوار می‌باید درپی دگرگون کردن روحیه و رویکرد (طرز تفکر) بسیاری از هم‌میهنان خود، کسانی که به رهائی‌شان می‌کوشند، نیز باشند. این دومی دشوار‌تر است و ظرافت بسیار می‌طلبد. ولی ــ و این اهمیت حیاتی دارد ــ نه به بهای چشم پوشی از روشنگری.


تلاش ـ پنج سال پيش، به مناسبت چنين روزهائی، در تحليل انقلاب و حکومت برآمده از آن، علل ماندگاری حکومت را به همان عواملی نسبت داديد که از عهده فراآوردن يکی از «احمقانه‌ترين و نالازم‌ترين» انقلابات جهان برآمدند. اما اين بار گفته‌ايد: «اين رژيم ماندگاريش را بيشتر مرهون تصادف تاريخی است.»

   اگر از اتفاقاتی که تصادفاً و از «بخت بد» امروز به نفع ادامه رژيم اسلامی کارکرده‌اند صرف نظر کنيم، آيا در آن نيروهای عامل انقلاب، دگرگونی می‌بينيد؟

همايون ـ تصادف تاریخی عبارت از اتفاقاتی است که از بیرون یک موقعیت آبستن تحولات بزرگ، در آن اثر می‌بخشد به گونه‌ای که گاه سرنوشت آن را تعیین می‌کند. در انقلاب اسلامی مانند هر انقلاب دیگر تصادفات تاریخی و همزمان شدن عواملی که مستقیما مربوط به موقعیت آبستن تحولات نمی‌بود سهمی به سزا داشت. در ماندگاری حکومت اسلامی نیز تصادفات تاریخی بیش از قدرت درونی آن سهم دارد. این البته به هیچ روی به معنی انکار زمینه‌های انقلاب و ماندگاری هردو نیست.

   گذشت زمان بسیار عوامل را تغییر می‌دهد. این تغییرات را به ویژه در نیرو‌های انقلابی می‌توان دید. در دستگاه حکومتی یک لایه تازه فرمانروا دارد سربلند می‌کند که می‌تواند برای آینده ایران به مراتب زیانبار‌تر و خطرناک‌تر باشد. در نیرو‌های انقلابی سی سال پیش عوامل سیاسی و جامعه‌شناسی و نه کمتر از همه زیست‌شناسی سخت درکارند. اکثریت بزرگ آنها از جمله کسانی که در حاشیه دستگاه حکومت هنوز جائی دارند از انقلاب خود سرخورده‌اند و یک گرایش نیرومند دمکراسی لیبرال، حکومت مردم و چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر، در جامعه ایرانی پیشرفت می‌کند که دورنمای جامعه ایرانی را روشن کرده است. با اینهمه نسل انقلاب در بخش بزرگ خود همچنان بی‌ربط irrelevant است، اگر مانند سی سال پیش زیانکار نیز نباشد. ایران روحیه و رویکرد‌هائی هر چه متفاوت‌تر با جمهوری اسلامی و دوران انقلاب لازم دارد. مخالفت با رژیم بس نیست اگر در کردار و گفتار مانند آن باشند.

   به نسل انقلاب دیگر فرصت سی سال پیش داده نخواهد شد ولی بسیاری از نمایندگان آن همچنان، از هر چه بتوانند برای جلوگیری از پایه‌گذاری یک ایران آزاد و آباد و یکپارچه در عین چندگانگی، دریغ ندارند. آنها در درون خود همان تشنگان قدرت به هر بها، و خودکامگان ناتوان از همرائی، و متعصبان هر که نه با من ... مانده‌اند. جای آنها را نسل تازه‌ای می‌گیرد که به دلیل درگیر نبودن با عوالم نسل انقلاب می‌تواند از اشتباهات آن بیاموزد.


تلاش ـ از نگاه شما به اين دگرگونی‌ها و از اميدواری‌هايتان به نسل جديدی از ايرانيان که می‌رود از سايه گذشته و گذشتگان خود بطور کامل بدر آيد، چنين برداشت می‌شود که اين نسل با رويکردهای نوينش به آزادی، تجدد و توسعه و ترقی آينده پس از حکومت اسلامی و برگشت‌ناپذيری آن آينده را تضمين خواهد کرد. اما برای دستيابی به آن آينده بايد مانع حکومت اسلامی برداشته شود. در اين راه از مبارزه، تا حد از خود، از زندگی و از جان گذشتگی از سوی کسانی چه از نسل انقلابی گذشته و چه از ميان جوانان کم نداريم. اما آنچه غايب است حمايت گسترده مردمی است. بدون اين حمايت، اين از خودگذشتگی‌ها حکم فرسوده کردن و از دست دادن بهترين سرمايه‌هاست. برای بيرون آمدن از چنين تنگنائی چه بايد کرد؟

همايون ـ پیکار رهائی بی رنج‌ها و از دست دادن‌ها نیست، آنهم از چنگال رژیمی که به فساد و خون‌آشامی جامه تقدس پوشانده است. حمایت گسترده مردمی نیز پدیده‌ای کمیاب است و هر روز و هرجا دست نمی‌دهد. مردم بیش از هرچیز به پیرامون بلافاصله خود و گذران روزانه توجه دارند و خشم و سرخوردگی خود را با گفتن لطیفه‌ها و ساختن شوخک (جوک) ‌‌ها و شکایت از روزگار ابراز می‌کنند. با اینهمه فداکاری‌ها همواره بیهوده نمانده و مردم از پشتیبانی گسترده کم نیاورده‌اند. مبارزه در همه جا بوده است و در کشور‌های بیشمار، پیشتازی و جانبازی گروه‌هائی نه چندان بزرگ سرانجام مردم را به جنبش آورده است. چنانکه در پیش اشاره شد برای ملت‌ها نقطه جوشی هست که به دلائل گوناگون فرا می‌رسد. عامل اصلی در انقلاب و حکومت اسلامی ــ جایگاه بلند مذهب در سیاست و آخوند در رهبری سیاسی ــ در عین حال چشم اسفندیار جمهوری اسلامی است و همان است که سرانجام این نظام را زمین خواهد زد. آخوند‌ها با همه بخت بلند خود دیر به وعده‌گاه‌شان با تاریخ رسیده‌اند.


تلاش ـ در تبليغ و توجيه شرکت در انتخابات دور هشتم مجلس اسلامی يکی از سخنگويان اصلاح‌طلبان گفت؛ حتا برای دست يافتن به مردم بايد در قدرت بود. صرف نظر از حقيقت نهفته در اين گفته که مردم برای اقدام به اعتراض و برای وارد کردن فشار به نفع هر تحول مثبتی در درجه نخست نياز به امنيت دارند و سپس نياز به اطمينان از مؤثر واقع شدن اقدامات اعتراضی خود، پرسش اينجاست که اين مردم را آن اصلاح‌طلبان درون حکومت برای چه می‌خواهند؟ زيرا در فرصتی که داشتند، از عهده هيچ يک برنيامدند.

همايون ـ چنانکه اشاره کردید آن سخنگو حق دارد. در قدرت بودن فرصت‌هائی برای دسترس یافتن به مردم می‌دهد که بیرون از آن در یک نظام بسته ممکن نیست. اما باز چنانکه اشاره کردید آن فرصت یکبار و به مدت هشت سال به آنها داده شد و بیشتر برای دست یافتن به مواضع قدرت و نزدیک کردن خود به رهبری جمهوری اسلامی بکار رفت و اصلاح‌طلبان از خنجر زدن به پشت مزدم و حتا اهانت به انها فروگذار نکردند. آنان باز مردم را لازم دارند و به همان منظور. می‌خواهند در بازی باشند و سهمی از غنائم ببرند. مردم این را می‌دانند و اگر اصلاح‌طلبان با چنین وضع تحقیرآمیزی کنار گذاشته می‌شوند برای آن است که در سه انتخابات گذشته، مردم آنها را به چنان وضع تحقیرآمیز نادیده گرفتند. هر کس می‌تواند دریابد که در جمهوری اسلامی نمی‌شود هم مردم را داشت و هم خامنه‌ای را. اصلاح‌طلبان حکومتی می‌باید گزینش خود را بکنند.


تلاش ـ روال رفتاری حکومتگران اسلامی از مقطع دوم خرداد در برابر کسانی که حساب خود را از تبهکاری‌های رژيم جدا کرده و خواسته‌اند از درون قدرت نيروی حمايت از دگرگونی را فراهم آورند، عبارت بوده است از بيرون راندنشان از دستگاه قدرت و سپس سرکوب و بريدن دست و صدايشان. با توجه به تکرار تجربه فوق و آشکار بودن آن برای همگان، مردمی که هنوز به قدرت چشم دوخته و در انتخابات شرکت می‌کنند، بدنبال چه چيزی هستند؟ آيا اساساً آرای چنين مردمی به صندوق طرفداران اصلاحات در درون حکومت ريخته خواهد شد؟ چه تضمينی وجود دارد؟

همايون ـ آنها که در انتخابات شرکت می‌کنند اگر به دلایل مربوط به ثبت شدن در شناسنامه یا علاقه به رژیم (که مسلما در گروه‌هائی هست) یا رقابت‌های شخصی و محلی و طایفه‌گی نباشد هر جایگزین یک آب شسته‌تر را ترجیح می‌دهند و نمی‌خواهند حکومت هرچه بیشتر سپاهی‌-بسیجی‌-حوزه‌ای شود. رای‌های آنان اثری نخواهد داشت. این بار انحصارجویان با استرتژی چراغ روشن آمده‌اند و دیگر نیازی به خاموش کردن چراغ نیز نمی‌بینند. در جمهوری اسلامی ما به یک تخمین، یک قلم شش میلیون "ارواح مرده" انتخاباتی داریم؛ و بسیج و سپاهی با روحیه ایثار، رنج رفتن پای صندوق را از دوش مردم بر می‌دارند. از این گذشته در رد صلاحیت‌ها چنان دایره خودی‌ها را تنگ کرده‌اند که راه یافتن نمادین چند "کمترغیرخودی" تاثیری نخواهد داشت.

   (ارواح مرده نام رمانی از گوگول، پدر رمان روسی است که قهرمان داستان اوراق هویت "سرف" های مرده را می‌خرید تا بتواند روی املاک دست بیندازد. در روسیه تا دهه هشتاد سده نوزدهم روستائیان یا سرف‌ها با روستا‌ها خرید و فروش می‌شدند. الکساندر سوم سرف‌ها را آزاد کرد و انقلابیان سوسیالیست او را کشتند چون اصلاحات اجتماعی او انقلاب را عقب می‌انداخت. چنانکه می‌بینم هیچ چیز در زیر این آسمان بکلی تازه نیست و پیروزی امید حتا آرزو پروری بر تجربه به ازدواج دوم که برنارد شا می‌گفت محدود نمی‌شود).


تلاش ـ «انتخاباتی نه آزاد نه بی معنی" در رژيم اسلامی اصطلاحی است که شما وارد بحث‌های سياسی بر محور انتخابات کرده‌ايد. تحليل گرانی هم هستند که از جابجائی قدرت در درون دايره بسته حکومت اما به نيروی رأی مردم سخن می‌گويند. مخرج مشترک هر دو می‌تواند به معنای شرکت در انتخابات به منظور دامن زدن به تضادها و درگيری‌های درونی حکومت اسلامی و جلوگيری از يکدست شدن آن باشد. اما واقعيت‌های ديگری هم هر روز بيشتر خودنمائی می‌کنند که در پديدار شدن و تقويت آنها رأی مردم ــ حتا برای برهم زدن تعادل يا توازن قدرت ــ نقش چندانی نداشته است. به عنوان نمونه قدرت‌گيری جريان پادگانی-ايدئولوژيک-مافيائی و عروسک شدن بالاترين مقامات حکومتی به دست اين جريان. با توجه به ماهيت استبدادی و تماميت خواهی نهفته در جوهره نظام و رقابت‌های درونی و دور از دسترس مردم، آیا روند پروبال گرفتن و پرورانده شدن سپاهیان مدعی قدرت پديده‌ای دور از انتظار بود؟

همايون ـ اگر اصلاح‌طلبان مردم را چنان سرخورده نکرده بودند انتخابات می‌توانست در بازی‌های سیاسی درون رژیم سهمی داشته باشد. زیرا از انتخابات دوم خرداد تا ده دوازده سالی رای دادن یا ندادن مردم در همین نظام انتخاباتی غیر دمکراتیک معنای سیاسی یافته بود. جناح‌های حکومتی نمی‌توانستند پشتیبانی یا رویگرداندن رای‌دهندگان انبوه را نادیده بگیرند. هنگامی که مجلس اصلاح‌طلبان به یک اشاره خامنه‌ای خود را بی‌معنی ساخت و مردم آغاز کردند به گفته لنین با پا‌های خود رای بدهند انحصارجویان سپاهی و حوزه‌ای، همان پادگان-مافیا، فرصت یافتند که نه تنها مواضع قدرت را یکسره در دست گیرند، خود فرایند انتخاباتی را به پیش از دوم خرداد برگردانند. با نمایشی که وزارت کشور و شورای نگهبان تا همین جا داده است دیگر نمی‌توان از با‌معنی بودن انتخابات سخن گفت. همان انتخابات نه آزاد نه با‌معنی شده است که بود.

   اما یکدست شدن حکومت و برجسته شدن نقش مافیای سپاهی-امنیتی که اگرچه امروز دست در دست آیت‌الله‌ها عمل می‌کند سرانجام حوزه بی‌اعتبار تردامن را نیز از قدرت خواهد انداخت ــ همچنانکه سرنوشت اصلاح طلبان حکومتی ــ اجتناب‌ناپذیر بوده است. رژیم اسلامی مانند هر دیکتاتوری دیگری رو به تمرکز هرچه بیشتر قدرت می‌رود و نیرو‌های مسلح و پلیس سیاسی یا سازمان‌های امنیتی با تسلطی که بر منابع مالی کشور نیز می‌یابند سخن آخر را خواهند گفت. اصلاح طلبان حکومتی هم جز آنچه کرده‌اند نمی‌توانستند. از هواداران ولایت فقیه که نخستین نگرانی‌شان نگهداری نظام است انتظار دیگری نمی‌شد داشت. جمهوری اسلامی برای پراکندگی سازمان داده شده است ولی چالش‌های فزاینده‌ای که با آن روبروست آشفتگی و چند‌محوری قدرت را برنمی‌تابد. اگر این رژیم بپاید شاهد تمرکز هرچه بیشتر قدرت در دست مافیائی که اشاره کردید خواهیم بود.
 

تلاش ـ آيا در درون حکومت اراده‌ای در مخالفت با چنين جريانی ديده می‌شود که اين انتخابات بتواند آن اراده را تقويت نمايد؟

همايون ـ اینجا می‌باید میان قصد و اراده تفاوت بگذاریم. می‌توان به یقین گفت که کسانی از سران رژیم پیوسته به خامنه‌ای هشدار می‌دهند که اینهمه به سپاه و بسیج میدان ندهد. ولی چنانکه مقدمات انتخابات مجلس نشان می‌دهد دست‌های او هم گشاده نیست و می‌باید جانب مراکز پرقدرت‌تر را نگهدارد. گفته‌اند که خامنه‌ای به عنوان فرمانده نیرو‌های مسلح هر اختیاری دارد و نخواهد گذاشت حکومت پادگانی شود. ولی او بیش از جابجا کردن سران سپاه کاری نمی‌تواند. او با این تاکتیک‌ها از احتمال کودتا می‌کاهد و نه بیش. سپاه و بسیج جایگزینی ندارند و به عنوان نهاد‌های پرقدرت با رقابتی در دستگاه حکومتی روبرو نیستند. مجلس و ریاست جمهوری می‌توانستد چنان جایگزینی باشند که نشدند. خامنه‌ای نمی‌تواند روند کنونی را سد کند؛ و اگر تصمیم به جانشین کردن پسرش داشته باشد بیش از پیش به سپاه نیازمند خواهد بود.


تلاش ـ از آنچه مشهود است جامعه سياسی ايران با دو موضوع اساسی روبروست: يک ـ مقاومت وجلوگيری از بدتر شدن اوضاع يعنی مخالفت با يکدست شدن حکومت، آن هم به نفع جريان‌های خطرناک‌تر و فاسدتر. دوم ـ مبارزه با کليت نظام به عنوان بزرگترين مانع تحولات اجتماعی به نفع آزادی و دمکراسی. ما شاهديم در مقطع هر انتخاباتی طرفداران هر يک از اين دو به صورت استراتژی‌های جداگانه رودرروی يکديگر قرار می‌گيرند و در بحث‌های خود نيروی يکديگر را می‌فرسايند. برای اين که نيروها در جدال با يکديگر نفرسايند و در عين حال هيچ يک از اين دو هدف لطمه نخورند، چه بايد کرد؟

همايون ـ گردش اوضاع در جمهوری اسلامی چنان جدال‌هائی را نامربوط کرده است. هنگامی که خود اصلاح‌طلبان حکومتی و مخالفان وفادار حکومت از انتخابات بیرون می‌روند و بیش از اعتراضی از آنها ساخته نیست دیگر چه جای فرسودن نیرو ها می‌ماند؟ آنهائی را که هنوز از اصلاحات دست بردار نیستند می‌باید در تنهائی نومیدانه‌شان رها کرد. اگر این انتخابات اثری کرده باشد در نزدیک کردن گرایش‌هاست. همه به این نتیجه می‌رسند که تنها امید ایران به جامعه مدنی و مبارزات گروه‌های اجتماعی مانند دانشجویان و زنان و کارگران و جامعه روشنفکری بطور کلی است. مخالفت با یکدست شدن حکومت همان تلاش برای گسترش آزادی و دمکراسی است. شعار‌ها اهمیت ندارند. آنها که با صدا‌های هرچه بلند‌تر سرنگونی رژیم را فریاد می‌کنند اگر به مبارزه عملی بپیوندند جز پشتیبانی از مبارزات جامعه مدنی و دفاع از مبارزان و پیشبرد امر دمکراسی و حقوق بشر در ایران چه می‌توانند؟ آنها هم که با سرنگونی مخالفند کاری جز همان نمی‌توانند. بر سر شعار‌های بی‌پشتوانه که نمی‌باید برسر و روی یکدیگر زد. شعار‌ها هرچه باشد استراتژی یکی بیشتر نیست ــ همان قرار گرفتن در خدمت مبارزات مدنی در ایران که یک سویه (جنبه) اش پشتیبانی از مبارزان است و سویه دیگرش سخت کردن زندگی بر رژیم.

   من زمانی توصیه کردم که مبارزه را بجای شعار سرنگونی بگذارند تا هم در کشاکش برسر موضوعی که در شرایط کنونی از قدرت‌شان بیرون است خود و دیگران را نفرسایند و هم به سبب دشواری و دوری راه ناامید نشوند ــ چنانکه هزاران تن که به امید دو ماه و دو سال و مانند‌های آن نشسته بودند شدند. شاید امروز هردو طرف کشاکش بهتر بتوانند به چنان نتیجه‌ای برسند.

 تلاش آنلاین فوريه ٢٠٠٨‏‏
www.d-homayoun.info